مشق سارا
نوشته شده توسط : Milad

مشق سارا

معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا........ دخترک خودش را جمع و جور کرد سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلو میز معلم کشید وبا صدایی لرزان گفت : بله خانم معلم با حالتی عصبی توی چشمای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زد : چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ فردا مادرت رو میاری مدرسه میخوام در مورد دختر بی انظباتش باهاش صحبت کنم دخترک بغضشو به سختی قورت دادو گفت : خانوم مادرم مریضه... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن ..... اونوقت میشه مامانمو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد .... اونوقت میشه برای خواهرم شیر خشک خرید که شب تا صبح گریه نکنه.... اونوقت .. اونوقت بابام قول داده اگه پولی موند برا منم یه دفتر بخره که من دفترای داداشمو پاک نکنم و توش بنویسم ... اونوقت قول میدم مشقامو .... معلم صندلیش رو به سمت تخته برگردوند و گفت بشین سارا ... و کاسه ای اشک روی گونه اش خالی شد





:: موضوعات مرتبط: >>سرگرمی , داستان , ,
:: بازدید از این مطلب : 400
|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : 10 آذر 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: